گویند که مردان خدا پرده دیداردریدند

گویند که مردان خدا پرده دیداردریدند

هرجا که رفتند بجز دست خدا هیچ ندیدند

هیچ جمع نکوشید, نرسید به مقصد

گویند که هر قوم دویدند به مقصد رسیدند

همت طلب, از باطن مردان خدابر

این است, بحق وصل شدن را طلبیدند

خوشحال که دررهگذر آدم خاکی

درآینه بازار حقیقت به باطن رسیدند

چون دست برفت بردردامان حقیقت

ازباطل دین دست بریدند و به حقیقت گرویدند

ما درعرصه پندارخدا پا نهادیم به حقیقت

هرجا که برفتیم خدا بود به هرجامه بدیدیم

هردست که دادیم همان دست گرفتیم

هر نکته که گفتیم همان نکته شنیدیم

هرپند که گفتیم همان پند شنیدیم

هرحرف که گفتیم همان حرف شنیدیم

هرنیت کاری که کردیم همان کار بدیدیم

درهر عملی بدتر ازآن درد چشیدیم

هروقت به عشرت به کاشانه برفتیم

یک عمر به حسرت سرانگشت گزیدیم

هروقت به مکافات گناه سرنهادیم

یک سلسله پرداخت بجان حق نمودیم

ازدامگه خاک به افلاک رسیدیم

درخاک خرابات زمین جز او بریدیم

نفروختیم متاعی که خریدیم از او

جزاو نبریدیم و بپری نگرویدیم

 

 

بازگشت به قبل